می کشی درد و کسی نیست به دادت برسد
قبل جان دادن تو کاش جوادت برسد
وای دیگر شده کاری که نباید می شد
کار ما گریه و زاری، که نباید می شد
جگرت بر اثر زهر شده صد پاره
می کشی درد و به درد تو نباشد چاره
خیمه این بار نه، بلکه جگرت می سوزد
مثل مرغی همه ی بال و پرت می سوزد
مانده ای خیره به در، نیست قرارت آقا
هیچ کس نیست مگر یاور و یارت آقا
گرچه بالاست دمای تب تو آقا جان
نیست بالای سرت زینب(س) تو آقاجان
هیچ کس نیست کمی گریه به حال تو کند
چاره ای بر غم و اندوه و ملال تو کند
کاش بودی سر بالین تو اینک خواهر
همنوای تو و این نغمه ی مادر مادر
کاش اینجا به کنار تو علمداری بود
لا اقل چند نفر یار و مددکاری بود
گر چه اینجا خبر از کوچه و بازاری نیست
سر نعش تو ولی زینب(س) غمخواری نیست
گر چه دوری تو ز یاران و ز خاک وطنت
زیر صد نیزه و شمشیر نیفتاده تنت
نیست اینجا به کنار تو اگر خواهر تو
نیست عریان بدن و نیست به نیزه سر تو
تو غریب الغربائی و ز یاران همه دور
سر تو هیچ نبوده است شبی کنج تنور
تشنه لب مانده ای و هیچ ندادندت آب
بر لبت چوب نخورده است که در بزم شراب
پسرت آمده آقا به سر نعش پدر
نیست بر دامنت امّا سر گلگون پسر
عرش اعلی به زمین آمده و منبر شد
روضه خوان غم تو حضرت پیغمبر(ص) شد
حیدر(ع) و فاطمه(س) از داغ تو نالان هستند
دیده ها در غم تو چشمه ی باران هستند
بی تو دیگر به شب شیعه نباشد قمری
شد عزادار غمت شیعه ی اثنی عشری
در غمت نوح نبی نوحه سرائی کرده
به در خانه ی تو شیعه گدائی کرده
سوخت جان همه ی اهل زمین در غم تو
زانوی اهل سما در بغل از ماتم تو
عالم از داغ تو پوشیده به تن رخت عزا
داغدار غم تو هست همه ارض و سما
حرمت تا به ابد ملجاء هر ایرانی است
در غمت تا به ابد دیده ی ما بارانی است